چی شده؟!!!

چقدر وحشتناکه که نتونی کاری برای کسی بکنی!!! ۲ ساعتی هست میدونم بهترین دوستم ... عزیز ترین کسم! خیلی پکره ...کلافست و اصلا نمیدونم از چی و اون هم نه حوصلهء گفتن داره نه دلش میخواد بگه
ایکاش الان خونه بودم...
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای! از این وضع خوشم نمیاد همین الآن هم مثلا اینجاست کنار من روبه روی من، ولی نیست ...نه روحش این جاست و نه حتی جسمش!
چقدر سخته ...
کاش اینجا نبودم
هرجایی که بودم از اینحا بهتر بود...بیرون از این شهر! خیلی دور تر خیلی...
ای وای خدایا چه وضعه بدیه...
من چیکار میتونم بکنم؟  این همه فاصله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی به داد برسه ..خدایااین فقط کار خودته......
کاش میشد الان میرفتم ... بهش میگفتم چقدر دوسش دارم و چقدر ناراحتیش برام عذاب آوره
 تا الآن چند بار سرم رو کوبیده باشم به میز خوبه؟! (بیشتر هم بکوبی فایده نداره الاغ! )
گریه کردن طبق معمول فایده ای نداره ولی باز هم تنها کاریه که میتونم بکنم
میخوام فرار کنم
از همه چیز همه کس...از هرچیزی که منو وادار میکنه الان اینجا باشم
ناراحته از چی نمیدونم ولی طبق معمول اولین شک به خودمه....چیکار کردم؟ یادم نمیاد...
حوصله نداره! هیچی...حتی حوصلهء دلقک بازی
میخواد بخوابه....نمیگه چشه و من هنوز دیونم ....تا صبح که خوب بیدارم این عادیه...لعنتی! صبح هم با یه خر کلاس دارم تا ۱۱ گیرم به محض اینکه برسم خونه...
اه خدا این گریه کردن به چه درد میخوره؟؟؟؟
« میترسم » خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن چی شده؟
ای وای! ای وای! ای وای!
گیر بیشتر بدم اعصابش خوردتر میشه....ول کنم از غصه میترکه ...بی محلی کنم تو ظاهر، خودم دیونه میشم!
هیچ راهی ندارم......هیچی!
احمق بی عرضهء به درد نخور....بشین تا خود ظهر گریه کن عرضهء دیگه ای که نداری... 
تو که از دیروز میدونستی امشب یه اتفاقی میفته که باید خونه باشی....چرا نموندی؟؟؟؟
لعنت بر من، لعنت بر من، لعنت بر من!!!!!!!
خدایا الآن رفته به خوابه...نوبت تو شده....
خیلی به درد نخوری دختر خیلی....خیلی
برو بمیر!
نظرات 3 + ارسال نظر
گندمزار دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:52 ق.ظ

صبر کن ....این نوشته رو پاکش میکنم....فردا مال اونه
تو تینکه شک نداری داری؟
پس حل میشه
اصلا پس فردا دیگه یاذش نیست ایشالا
اصلا چیزی نبوده از اول (ایشالا)
اون همین الآن حالش خوبه ( باز هم ایشالا)
ولی جناب عالی یه کاری داری که باید بکونی....اوناهاش قرآن اونجاست... تا صبح بخون ... خدا اون رو همیشه خیلی دوست داشته...
بجنب!
پس تا بعد که این ها رو پاک کنی....

[ بدون نام ] دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:47 ق.ظ http://explorer.blogsky.com

دوست عزیز سلام
وبلاگ خوبی داری موفق باشی
موافقی بهم لیمنک بدیم؟
بای

امین دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ب.ظ http://amin-ga.persianblog.com

بابا این همیشه این جوری هیچیش نیست !! نگران نباش ..حالش از من بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد