دلکم چه خوب که خوابی و می توانم با خیال راحت گریه کنم .... این گونه شکستن هایم را نبینی بهتر است
مثلا برای گذراندن لحظات فیلمی نگاه می کنم ... موضوعش برایت انقدر خسته کننده است که از همان اول می خوابی ... ولی من ...
دستم ، نفسم و صدایم می لرزد ، چند بار خاموش می کنم و حِق حِق هایم را با جملاتی احمقانه کنترل می کنم ، باز این play لعنتی را فشار می دهم ، چیزی از فیلم نمی بینم خاطرات تلخ را مرور می کنم ... عذابی که می کشید ــ می کشیدیم ، تابلوی زیبایی که جلوی چشمهایم پاره پاره می شد ... دردی که روحش را ذره ذره بیرون کشید این سعی کردن ها بیهوده ست .. ضعیف تر از آنم که فراموش کنم ...
وای خدایا چه دورم!
... آرامگاهی خانوادگی با شمارهء۹۸ ... کاش فاتحه ای با گریه هایم برایتان می خواندم ...
شکسته ام ...
گندمین اینجا می نویسد وقتی دلگیر است ...
سلام عزیز
ز چه رو اینقدر غمگین؟
بیا وبلاگ ما دلت وا شه
گرچه ما بیشتر چرت مینویسیم
اما همون مطالب چرت هم واسمون یه حرمتی داره
بیای نظر بزاری خوشحال می شیم
یا حق
سلام
اگر دوست داشتی با وبلاگم تبادل لینک کنی بهم خبر بده
خوشحال می شوم باهات دوست بشوم
منتظر جوابت هستم
فعلاْ