چقدر خوبه آدم بعد از انتظار کشیدن ... بعد از کلی نگرانی ... یه دفعه از دلشوره بیاد بیرون ... تمام نگرانی ها یه دفعه از بین میره ... زندگی برای یه لحظه میوفته تو مشت آدم!
نمیدونم چی میخوام بگم... حوصله ندارم یه ذره ...
امروز امتحان دارم! آخه بی انصافا روز جمعه ای اونم بازی پرسپولیس استقلال کی امتحان داده؟
اصلا از اون روزاست که به همه چیز اعتراض دارم ... به گرمای هوا ... به امتحان ... به رنگ لباس ها ...به حکومت ... به زدن مردم ... به اعتراضی که این مدلی فایده نداره ... به بابام که ایران نیست ...به خودم که دیگه هیچی وقت ندارم و نخوندم! واااااای این از همه بدتره! هیچی نخوندم ... پاک پاکم امسال دیگه!
ای سرزمین نور ، ای کشور کهن .... جانم فدای تو ای خانه ای وطن!!!!!!!!!!!!!!!
چند روز پیش ... خسته و کوفته تو این آفتاب وحشتناک ظهر میدون ونک داشتم بر میگشتم خونه ... کفشه هم پدر پامو در آورده بود با بدبختی راه میرفتم تو این وضع یکی از این منکراتی خپل کوتاه ها، اومده خر منو گرفته « خانم یه لحظه بیا این جا » گفتم بله؟ «خانم این چه وضع لباس پوشیدنه ؟ » منم با یه قیافهء عصبانی و حق به جانب گفتم« یعنی چی؟!؟!؟! » صداش رو آروم کرد « دخترم شما که با مانتو مشکی و شلوار بلند و مقنعه اومدی تو خیابون صندل برای چی میپوشی؟ شما که آرایش نداری شما که...شما که ...چرا فلان ...»
خیلی دلم میخواست یه خودتی بهش میگفتم .
با عصبانیت و داد یه ذره قیافه گرفتم گفتم « این همه آدم رنگ و وارنگ من مشکل دارم فقط؟ مشکل جامعه فقط با صندل نپوشیدن من یکی حل میشه؟ اگر میدونستم از اول نمیپوشیدم» بعد هم راهمو کشیدم و اومدم ... البته ۴ متر اون ور تر دوئیدم که نیاد دنبالم!D:
آخه بابا!!!! من به حرف بابام هم گوش نمیدم تو سگ کی هستی؟!
رنگ مانتوم هم به خودم مربوطه! اصلا من امروز خیلی اعتراض دارم به همه چیز! اعصاب خودم رو هم ندارم!
بیخیال بابا! پرستو راست میگه فایدش چیه؟! چهار تا مشت و کتک میخوریم آخرش هم آدمو میچسبون به این پهلوی های مفت خور و بی عرضه! این اعصاب خوردیش بیشتره! پس بماند برای بعد!
باشه بابا پرستو ... نمیرم!
شاید هم این همه نگرانی برای این چیزا نیست ... شاید من خل شدم! شاید هنوز یه ذره عقل دارم ...
ساعت ۲ امتحان دارم هیچی هم نخوندم ... حال خوندنش رو هم ندارم!
اصلا من امروز «غر» م میاد!
یاد مدرسه به خیر! احساس تو فرانسه بودن بهمون دست میداد و از اول صبح در حال تحصن و تحریم بودیم! از بوفهء مدرسه گرفته تا امتحان نهایی ووو تخم مرغ پرت کردن به شیشهء آموزش پرورش منطقه ۱ واعتصاب تو خیابون دزاشیب و برداشتن اعلامیه از برد و ...آخرش هم فوقش یه توبیخ دسته جمعی میشدیم ویا نمره انظباط هامون میپرید که اونم خیلی عادی بود! یه جورایی افتخار هم بود!
پس یاد پاریس به خیر!
پرسپولیس استقلال هم که امروز بازی دارند ... پرسپولیس برندست دیگه معلومه! آخه این استقلال هم شد تیم؟ بابا اینا عددی نیستم ... برامون افت داره! (شلوغش نکنم بهتره اگر باز این پروین جون تیم رو شاهکار چید و باختیم( عمرا) آبرو ریزی نشه ...D: )
پرسپولیس میبره بابا! شاید این تنها اتفاق خوب باشه!
کسی دلیل این همه اعصاب خوردی رو فهمید به من بگه!
برم یه نگاهی بکنم به این کتاب ها...خدا کنه همه چیز درست شه و من هم آدم شم!
فعلا!
اره استقلال میبازه!
در ضمن بلاگت هم خیلی قشنگه