دگر این خورشید نیست که میتابد ،
بهار نیست که شکوفا میکند ،
عشق نیست که زیرو رو میکند ،
ابر نیست که میبارد ،
غنچه نیست که میشکفد ،
این عطر نیست که میپیچد ،
اوست!
آسمان بالا نیست
زمین زنده نیست
ستاره نمیدرخشد
کبک نمیبالد
درخت جوانه نمیزند
ساز نغمه نمی سازد
که اینبار منم
غرق در شادی و غرور، زنده و پرشور!
مست این نور!
دیشب این سیستم فوق پیشرفتهء سیمکشی خونه ء ما که متدش رو مهندسین آمریکایی ( البته از ایالت رشتشون بودن اینا) دادن و قوهء مجریشون اجرا کرده ... یک ضد حال بزرگ برام زد ... یه دفعه دیدم چراق خاموش روشن میشه پشت سر هم ... فوری پریدم کامپیوتر رو از برق کشیدم بیرون چون همین ماه پیش سیستم پیشرفتمون یه پاور سوخته گذاشته بود رو دستم ... همهء این وسایل خونه هم که فقط با برق کار میکنه! تلفن و کولر هم پرید و اعصاب خورد! این وسط هم مامانم اومده گیر داده که تقصیر تو ! همش پای کامپیوتری ... بابا من بیچاره چیکاره بیدم!
یه ذره طبق معمول دعوا و بعد هم یه اتفاقی افتاد که حالم حسابی گرفته شد ، هوا انقدر گرم بود که نمیشد خوابید منم که حوصلهء خوابیدن نداشتم تا صبح مثل روح راه رفتم ... جالبه که الآن هم خوابم نمیاد!
بالاخره مامورین برق مملکت اومدن و مشکل رو حل کردن و همین الآن درست شده و منم که اصلا به اینترنت اعتیاد ندارم!
پرستو و نغمه الآن سر کلاس نشستن و من دارم خونه کیف میکنم! D:! واقعا کلاس دودر کردن لذت داره!
دوست هم دوست قدیم! رفتیم دکتر بعد از سخنرانی جناب دکتر اومدیم بیرون و من گفتم " امیدوارم کم خون باشم ،از بابام قندی بودن رو ارث نبرم بهتره "پرستو خانوم میفرمایند" آره! اگر کم خونی باشه مریضیت خیلی بهتر از MS داشتنه"!!!!!!!!!! انقدر امیدوار شدم به زندگیم که D:... اصلا برای همینه که الآن موندم خونه کلاس نرفتم میخوام پرستو رو نبینم دیگه وگرنه منکه عاشق گسستم!!! میشه نرم؟!
باد میاید، خبر از او دارد
به دلم میگویم
"پاسخت میدانی
باز سر گردانی"
باد جلو میاید
در دلم میخواند
"شور مستان داری ... خبری میدانی؟
تو ز کس أگاهی؟"
مردم از بیتابی
تو اگر میدانی باز گو راز دلش
به من زندانی
" حرفی از عشق نزد
لبی از لب نگشاد
خوب نگاهش کردم
چه نگاهی دارد
حال و روزش زار است
تو که خود میدانی؟ "
و من از شور دو بالی دارم
که همین لحظهء ناب
در سرم رو یاندی
من چه مستم امروز
من گسستم امروز
از غم و حیرانی
دوستش میدارم
تا به پای جانم
عاشق روی خوش یارم من
بی نیاز از زر و زور
به چه دنیایی شد
من و او تنهایی.
خوب دیگه برم پی کارم، خوش بگذره ،خداحافظ.
امیدوارم دیگه برقتون نره! :)
سلام...گندمزار خیلی قشنگه مخصوصا اخر بهار...
منم معتاد نیستم..
چون بابا گفته اعتیاد بده!!
منم مثل پریسا امیدوارم دیگه برقتون نره!
من یه بار وسط یه جوک برقامون رفت.....!!
هنوزم نمی دونم اخرش چی شد..
بازم بیا پیش من...موفق باشی
که عاشق گسسته ای تو!!!
چی شده مگه؟!
بیچاره خوب از msکه یهترهD:D:D:
راستی شعرای با حالی مینویسی عزیزم.....
یادم رفت بگم .....خودت قبل دکتر رفتن میگفتی ms گرفتی من خواستم دل داریت بدمD:D:D:بی لیاقت.........
سلام
چقدر شعری که نوشتی قشنگ بود...... با اینکه امروز احتمالا به همون علتی که نوشتی(قطع شدن برق) احساس می کنم یکمی دلخوری و غمناک نوشتی ولی همه رقمه طرفدارتیم عزیز............ یاعلی
سلام......... یه گندمی دیگه ! خوشحال شدم از دیدنت . بهم سر بزن.می بینمت.
آقا کسی امین رو ندیده ؟!!! پیداش نیست ! اوهوی امین کجاییییییییی ؟!!!زنده ای ؟! مردی ؟! ... خدا رو شکر ! ... آقا شعرت حرف نداشت ... آخریش معرکه بود بسی ملذذ گشتیم ! یه بار هم تا مرز سکته کردن رفتیم ولی به لطف یزدان و بچه ها زنده موندیم ! ... به پای عشقت پیر بشی !!! D:
این دورو ور هم برق زیاد می ره!
omidvaram hamishe khosh bashi doste man
امیدوارم همیشه برق نره !!! یه شب در میون بره که شما هم خیلی اعصبانی نشی .....راستی عماد جان تو که می دونی کجا بودم!!نامرد!!:D:D:D . کلاس هم دودر نکن جای خودت اونا رو بفرس یعنی چی برو سر کلاست..این اینه هم از دو تا کلاسش سه تاش نمیره ...انشاالله به پای عشقت پیر بشی....ولی آخه این اینه چیه!!!
D:
خدمت جناب لعنتی دوست داشتنی عرض کنم که آخه عزیز من ! من کی کلاسامو دو در کردم ؟!! من به این منظمی و مرتبی ! یک دقیقه از وقت کلاسامو دو در نکردم ! در مورد کلاس نرفتن این گندمزار به جنابعالی ربطی نداره !! اینو گفتم که بفهمی که آدمم !!!
درود گندمزار خوب و شاد و نه روح سرگردان شبهای بی نور!!!
ببین می دونم می گی بابا ولمون کن تو چرا اینقدر سیاسی هستی اما من دارم جوش میزنم اینجا که اینقدر دورم از همه که بگم بابا اول بیاییم خودمون و دموکراسی و میزان آزادی رو بشناسیم بعد بهونه بدیم دست این نامردها!!!
این رو بخون عزیز:
http://bisangar.blogsky.com/archive.asp?viewblog=20030608&date=06/08/03
می دونم حرصت در میاد و الآن یه جیغ می کشی اما مقاله ی آخر بهنود رو بخون اگه دسترسی نداری بهش بهم بگو برات بفرستم از طریق ای میل
prashtukm@yahoo.com
از جناب ستون تشکر میکنم!D:D:D:D:
امین جان بدخوردیD:D:D:
راستی بعضی ها وبلاگ هم ندارند...D:
سلام.شعرهای قشنگی بود.
امان از این قطس برق و سه فاز شدنش که هر چی میکشیم از دست اون میکشیم . موفق باشی
بله بله خوشمان آمد ! امین جان سوسک شدی ؟! ... آره دیگه باز پرشین بلاگ هک شده و زدن در دست تعمیر !!! خر خودشونن ! ها ها ها !
سلام
... به چه دنیایی شد ...
عالی بود .
سلام دوباره
مرسی که اومدی و خوندی... من هم همینو می گم باید برنامه داشت و هدف مشخص برای یه مبارزه ی درست و بدون خشونت نه یه دسته اعتراض بیخود و بی راهبری با شعار های تند بادکنکی که همه رو بده زیر تیغ این جلادها!!!
ببین تو رشت و همدان و اصفهان نداشتن برنامه و اوضاع نابسامان اعتراضات چه فجایعی رو سبب شده!؟؟؟ خب معلومه که می گن اینها اراذل و اوباشن!!
پرشین بلاگ رو هم ظاهرن فرستادن هواخوری!!!
فعلن ما بریم سر کلاسمون تا بعد...
زنده باشی
کی گفته من وبلاگ ندارم این بالا رو کلیک کن!!!در ضمن ما مخلص این اینه و اونه هم هستیم !!!!! الکی:D:D:D:D
من آمده ام ..وای وای من آمده ام !!!!عشق فزیاد کند من آمده ام :D:D:D:D دوباره وبلاگمون برگشت ...خواستی اونم برو
از من میشنوی گسسته رو اصلن بی خیال چون تو کنکور هم ی سوال سخت ازش میدن(حالا یکی هم نه ها)نمیشه حلش کرد D:D:
کلن سر کلاس نرفتنش بیشتر می ارزهD:D:
ای بابا پس من چیکاره بیدم؟؟ مثلا کلی رشته برق و این حرفها خوندیما!!!در ضمن وقتی غیبت خوذدی نغمه و پرستو حال میکنن!!!
این مهندس براق کیه؟ نمیشناسمش... اگر کارش رو بلده بیاد کمک D:D:
بابا باز نمی کنه ..گلوم پاره شد از بس داد زدم ...راستی به غیر از اون یه جای دیگه هم هست اونجا دیگه پوکندم!!:)):)):)) ...خلاصه تا اطلاع بیخیال اون بشین باز
ای بابا چرا اسم من نیومد؟؟؟مهندس برق منم مثلا!!!!
شرمنده
آری همه باخت بود سرتا سر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم ؛بردم
سلام...تو چرا نمیای از سازمان ما برق بگیری؟ ار.ونتر حساب میکنیم تا توانیر...امنیتش بیشتره.. ۱/۵ ولت هم بیشتر نیس!