سلام!
بابا به خدا من منظورم این نبود که ناامیدم و قراره بمیرم ، یه آزمایش معمولیه دیگه ، بعد هم این آزمایشگاهی که من رفتم تخصص در گم کردن نمونه ها داره و معمولا جواب یکی دیگه رو به ادم میره ... حالا بعد از کنکور ِ خدانیامرز میریم دنبال دکتر و آزمایشگاه درست حسابی....
فقط یه دقیقه فکر مردن افتادم ... که اینم آدم در هفته حداقل ۲ بار که به یادش میفته ...حالا یه بار فکرامو نوشتم... از دیروز تا الان هنوز در حال فحش خوردن از افراد مختلف میباشم ... باشه بابا اینم update :D:D:D:D
دیگه هیچی نمونده به کنکور یه مدت ، یک هفته دو هفته شاید نباشم ... شاید یه کم درس خوندن بد نباشه
پارسال خیلی خوندم ولی رفتم سر کنکور و همه چیز پاکِ پاک یادم رفت ، بعد هم نفهمیدم چیشد دیدم نیم ساعت بیشتر نمونده و فیزیک رو بی خیال شدم و رفتم سراغ شیمی واونو زدم و بعد هم « داوطلبین محترم وقت تمام شد پاسخ نامه ها رو بالا بگیرید و از درب ۴ با آرامش از سالن خارج شوید »
من و نغمه هم اومدیم طرف هم و های های و اَر اَر گریه و نمیخواستیم از هیچ دری بریم بیرون ... بعد هم با اون قیافهء ضایع اومدم بیرون و بابام تا منو دید لال شد بیچاره ... بعد هم کوبید به یه ماشین و یه تصادف درست حسابی چون خیلی اعصاب داشت دعوا و ...
حالا امسال هم که هیچی نخوندم و پاک میریم سر جلسه ...نمی دونم چه قیافه ای میام بیرون...
خواهشاً برای من و
پرستو و
نغمه دعا کنید
امسال اگر قبول نشیم خانواده های کمابیش محترممون پدرمونو در میارن ...
چند روز پیش با پرستو رفتیم رستوران SFC یعنی همون سوپر استار ... بابا اینا پول خون باباشون رو میگیرن از آدمD: من خیلی هنر کردم همون زبانهای دبیرستانمو با هزار بدبختی و تقلب پاس کردم! یارو اونجا یه کاره اومده باهام انگلیسی صحبت میکنه ،بی خیال بابا من از این کلاس ها ندارم... حالا اونجا یه دفعه یکی از بچه های دبیرستان رو هم دیدیم ...که طبق خبر گزاری بچه های مدرسه الآن داره دوبی درس میخونه ولی نمیدونم چه طور کلاسشون ایندفعه سوپر استار تشکیل شده بود جمعیتشون سه نفر هم بیشتر نبود... دوتا پسر بیریخت و بد قواره همراهان این خانوم بودن که یکیشون ظاهرا اشانتیون بود D: پرستو رفته بود تو صف صندوق وایساده بود که یه نوشابهء دیگه هم بگیره یه دفعه این همکلاسیهء ما رفت پشت پرستو ...هرچی علامت دادم این پرستوی ضایع برگشت زل زد تو چشش و... خوشبختانه اون هم با وجود دوتا دوست پسرش تمایلی به آشنایی دادن نداشت و به خیر گذشت ...
دیگه چی بگم؟ ... این که جای یه نفری خیلی خالیه ... قبلا هم خالی بود ...ولی الان دیگه چند وقته خیلی خیلی خالی شده ...طوری که هر روز ،هرجا که هستم ،هرچی می خورم هرچی مینویسم یادش میفتم ... واینکه خیلی منتظرم
ای بابا!
خدا کنه این کنکوره درست شه ،بدیم بره... حوصلش رو ندارم دیگه ... منتظر یه تابستونِ خوبم ... خیلی خوب و متفاوت با تمام تابستون های زندگیم...
چه دردیه این دوری، نبودن ،ندیدن ... انتظار یه حال گنگه! نه میشه گفت تلخه و نه شیرین ،فقط سخته! اون هم خیلی... بعضی وقتا بیشتر از حد توانایی آدمه
کاش همهء انتظار ها و چشم به راه نشستن ها قدر و ارزشش محفوظ و ثابت بمونه
کاش ادم ها فراموش نکنند به هم چه قول هایی دادن ، عشق همیشه مثل اون اول که براشون زندگی بخشه پاک و روشن و مقدس بمونه بعد از چند وقت بچه گونه و خنده دار نشه
من که نمیذارم بشه ...نمیدونم تو میذاری یا نه ولی خوب من نمیذارم که تو هم اینکار رو بکنی ...
ظاهرا رفتن برای ما تقاضای ویزا هم کردن ... چه بدبختی ای شده ها! نمیام ...عجب گیری افتادیم ها ... کلی برنامه ریختم برای تابستونم نمیخوام با فرانسه رفتن خرابش کنم... داییِ من عزیز من ، ممنون قربونت برم بیخیال من شو اصلا بیا این مامان بابا و خواهرمون رو بردار ببر منم یه نفس راحت میکشمD:
الکی الکی جدی شده ... نمیرم حالا به هرکی میخواد بر بخوره من که مسئول نیستم !
یکی منو نجات بده از دست این فامیل ! امروز تک تکشون زنگ زدن نصیحتم کردن خالم که ظاهرا اونم میخواد بیاد باهام پاریس، که اصلا پاشد اومد خونه که« خر نشو بیا دیگه ،خوش میگذره ، فردریک و ... هم هستن قراره دویل هم بریم » بابا من از این فرد بدم میاد چه جوری بگم ..میاد مثل کنه میچسبه به ادم یه جوری هم نگاه میکنه فکر میکنی تنها مخلوق خدا خودتی اینم اولین باره که ادم دیده مدام هم لبخند ژکوند تحویلم میده ... همین یه دلیل برا اینکه نیام بسه!
باز دارم حرف بیخود میزنم!
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سگ لعل شود در مقام صبر
آری شود و لیک بخون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان
باشد کزان میانه یکی کارگر شود
خلاصش کنم:
۱ ـ برای کنکور ما دعا کنید ، خیلی اوضاعمون خیطه!
۲ ـ من خیلی منتظرم ، خیلی
جناب پس چرا نمیای ؟
۳ ـ عمری فرانسه برو نیستم
۴ ـ دم کنکوره بدجره قاطی کردم
۵ ـ سیب زمینی شدم دیگه ، هیچکدوم از مشکلات مهم نیستن ، هیچ تهمتی ناراحتم نمیکنه دیگه
۶ ـ امشب حرفم میاد
۷ ـ زنگ بزن منتظرم!D:
باشه بابا ! رفتم خداحافظ...
ای دهن این فردریک سرویس ! اسمشو که میاری کلم می خواره !!! وایسا بیاد ایران زنده نمیزارمش !!! نه ولم کن این الاغ حرف حسابش چیه نه امین ولم کن نه ... هو ول نکنی که بو میده ها !!! ...
D:D:D: دیونه ای! خیلی!
سلام
امیدوارم این یکی دو هفته رو عاشقونه درس بخونی .
چون این جوری حتما قبول می شی .
بعضی وقتا لازمه به خاطر عشقمون ، اونو موقتا بایگانی کنیم و از پتانسیلی که از این کار ایجاد می شه برای بهتر کردن شرایط عاشقی !!! استفاده کنیم .
کنکور هم یکی از اون موقعیتهاس.
جدا امیدوارم خوب بخونی و خوب قبول شی .
سربلند باشی .
یه کشیش مسیحی میگه:
وقتی بچه بودم میخواستم دنیا را بسازم وقتی به کودکی رسیدم گفتم دنیا بزرگ است
کشورم را میسازم وقتی به نوجوانی رسیدم گفتم کشور بزرگ است شهرم را میسازم وقتی به
جوانی رسیدم گفتم شهر بزرگ است محله ام رامیسازم وقتی به میانسالی رسیدم گفتم محله
بزرگ است خوانواده ام را میسازم وقتی به پیری رسیدم گفتم ای کاش از خودم شروع
میکردم
۱- باشه من برا ۳ تا تون دعا میکنم...D:
۲-تو که اینهمه منتظر موندی یه کم دیگه هم روش..بعد حل میشه همه چی
۳-اصلا تو رو با این ریختت کی فرانسه را میده
۴-تو که همیشه قاطی هستی
۵-سیب زمینی بودن بهتره ...باور کن!
۶ و ۷ هم که به ما ربط ندارهD:D:D:D:
گندمزار قشنگ!
مسیح بهترین چیزی که می شد بهت گفت. یه بار دیگه نظرشو بخون.
دیگه همه ما بعد از عمری امتحان دادن و منتظر یه تابستون خوب بودن می دونیم که این محدودیت امروز باعث شیرین شدن رویای تعطیلی و روزهای بعد از امتحانه. بعدش... یهو همه چیز کم رنگ می شه. بعدشم یه زمانی می رسه که مث امروز من به خودت بگی یادش به خیر کنکور و دانشگاه و دوران دانشکده !
در مورد عشقایی که به نظر می یان بچه گونه شدن:
همه چیز در حال تغییره. حالا این تغییر یا در جهت رشده یا زوال. در هر دو صورت ما به هیچ وجه توانایی اونو نداریم که جلوی تغییرات رو بگیریم. این اجتناب ناپذیره. می دونی. اصلا درست هم نمی تونه باشه. چون لطف این دنیا- اگه لطفی داشته باشه- در اینه که دائما در حال گذران و تحول و تغییره.
می تونی جلوی یه به رو بگیری که بزرگ نشه؟!
عشق هم مثل یه کودکه. دائما رشد می کنه و به بزرگ شدن نیاز داره. از تماشای رشد و بلوغ عشق در قلبت لذت ببر و نخواه که متوقفش کنی. چون اینجوری افسرده می شه.
عشق در هر دوره ای از زندگی آدم به یه شرایط خاص نیاز داره که بزرگ بشه. بعدش .. دیگه به شرایط تازه ای نیاز داره. اگه عشق دیروزی به نظرت بچه گونه شده برای اینه که مال الان نیست. مال زمان خودش بوده.
باید خوشحال باشی که متوجه بزرگ شدنش شدی.
یه عشق به نظر من به شرطی می تونه سالهای سال بین دو آدم وجود داشته باشه که اون دو نفر با هم بوده باشن. با هم پیش رفته باشن. خاطرات دردها شادی ها و سختی ها رو با هم از سر گذرونده باشن.
یه جمله از شازده کوچولو یادمه:
ارزش یه گل
عمریه که به پاش صرف کردی.
خوب خوبه که دیگه حرفای بد بد نمیزنی
آخه حرف مردن شد حرف
دیگه چی بگم آها تا کی دخترا باید پس بکشند به نظر من که برو و حسابی حال این فرده رو بگیر ( یعنی گلاب به روتون گلاب به روتو ن - شرمنده - روم به تیفال حسابی( ب ر ی ن ) تو هیکلش و پاشو بیا تا دفعه دیگه اگه رفتی اون روش نشه بیاد و تو رو ببینه
این جوری خیلی بهتره
آره این بهترین راهه
خیلی هم خوب فکرییه!!!
اگه در مبارزه شکست بخورید خیلی بهتره تا اینکه نجنگیده تسلیم شوید
این طور نیست؟؟
سلام ...
منم برات دعا میکنم.یعنی براتون!
باشه برای همتون دعا می کنیم !!! راستی فرانسه هم جای بدی نیستا !:D:D:D:D برم تا این نیامده ولی از من گفتن بود برو فرانسه ،ای حال می ده :)):)):))
خدا کنه اونایی که هدف ی دارن حتما قبول شن
مثل تو
سلام....
من شمارو نمی شناسم ولی براتون دعا میکنم
که در زندگی موفق وسلامت باشید
و باز سلام به دانه های مهر گندمزار عزیز ..
ممنونم و و دعا میکنم که همیشه موفق باشی و خصوصا در کنکور ... که البته در کنکور مهربانی از نفرات برتر هستی..
سلام و خسته نباشی به ما هم سر بزن
سلام دوست عزیز . ممنون که به من سر زدی !!! در ضمن کنکور هم موفق باشی .
خیلی خفنی . D:D:D:D: