سلام بر خدایی که گاهی حواسم به او نبود...

... چنان خالی از رنگ و بوی دنیایی شده بودم که روی تک تک ابرهای آرزو مینشستم و بودنش را باور میکردم و بود .
این خواب نبود ، حقیقتی بود که در این دود و هوای ناپاک دنیا محو شده بود.
چنان زلال بود که نور را عبور میداد و به چشم ما نمی آمد و باور کرده بودم نیست یا رویاست.
ولی او هست ، قسم به رو شنایی کعبه اش که او را در هر لحظه میبینم ، خشم میکند ذوب میشوم ،راضیست از شعف رضایش میمیرم ، بار میدهد بال میابم ، ظاهر میشود از دیده ها محو میشوم .
سال ها زنده بودم و مرده!
آهنگ ذهنم نغمهء تنهایی و ترس بود و اینبار آوازی بود که از درونم بلند میشد با وجود خدا گرم میگشت و با حظور بنده اش به اوج میرسید و جانم راسست میکرد.
سبزی باغش ، سرخی محبتش ، سپیدی وجودش را هیچگاه از خاطر نخواهم برد.
چقدر بخشنده است ...چه هوشی دارد! عجب قدرتی!
وای بر من ! او خداست..

گواه میشوم بر یگانگی تاج دار خود ، به آسمانی بودن کتاب راهگشای خود
گواه میشوم که دلم بیقرار اوست ، نگاه میکنم به آفتابی که از ان اوست
وداع میکنم با جهانی که مال من نبود ، سلام بر خدایی که گاهی حواسم به او نبود.

سلام!
و یه تفکر و پشتش یه زندگیه جدید شروع شد که همهء اینا تقصیره یه آدم دوستداشتنیه ... شاید تقصیر خوب نباشه ولی چون بیچارم کرده همین حقشهD:D:

لکی به دلم نشسته ، میگویند نقش عشق دارد ، رد پای نگاهش ...
میگویند ننگ است
ننگ شمایید و اعمالتان ...که روحانیتش را به بازی گرفته اید
پستم اگر اثر پذیرم از فکرتان ، پوچم اگر رد کنم اتهامتان را
سستم اگر سند ویرانیش را امضاء کنم
مملکت شماست ، مختارید ، حکم اعدام دهید
سال هاست طناب اجبارتان گلویم را میفشارد ، شهید راه دل بودن هم افتخاریست ... «عشق سوختم » ... که میفهمد چه می گویی ، حرف دل است و دل بیگانهء این غربت ... زبان ! رازیست بین من و خدا و خودش ... امانتم نگاه دار ...تو که از منی ،با من باش

چه ادبی شد این دفعه ! خیلی نوشتنم میاد ولی بابام داره میاد واگر منو ببینه که باز این پشت نشستم تک تک اعضاء و جوارح کامپیوتر رو تو سرم خورد میکنه و چون اعتقادش بر زجرکش کردنه اول از mouse و head set شروع میکنه و بعد case رو میزنه تو سرم اخه اینطور که بوش میاد بابام یه دوره تو ساواک دیده بودهD:D:D:
یاران امام علی : اویس قرنی ، کمیل بن زیاد ، میثم تمار و رشید هجری بودن ،که من ظاهرا نوادهء اویس قرنی امD:
سزیوم در دمای دست ذوب میشه ...صیدلیه یعنی دارو خانه ... amour یعنی عشق و amoureux یعنی من ... دیگه دیگه دیگه .... sin 2a= 2sina.cosa اینم برای اینکه دورغ نگم که داشتم درس میخوندم ... به جون باباD:
چقدر کنار دریا بودن الان کیف داره نه جناب استاد ، نظر شما چیه جناب مظلوم ؟ بازم خوش به حالتون
خوش بگذره ...
من دیگه برم ... خداحافظ

نظرات 20 + ارسال نظر
مدیر مسئول دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.saridaily.blogsky.com


مطالب بروز شده:شعرآقا پلیس_بچه بسیجی_شعر جدید یار دبستانی من_کاریکاتور از گروه فشار_فرهنگ لغت گروه فشار____________________بزودی متن سعید عسگر =عشق+2) (نوشته های مدیر مسئول هر هفته تغییر خواهد کرد

دانيال دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:45 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
باور کن من چيزی سر در نياوردم
موفق باشی

عاشق سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:01 ق.ظ http://af.blogsky.com

سلام
اگه یه وقتی ما حواسمون بهش نباشه یعنی اصلا وجود نداریم و چون ما وجود داریم و اون تو وجودمونه پس ما حواسمون بهش هست ولی میخواهیم حواسمون بهش نباشه که کارایی را که نباید بکنیم را انجام بدیم .
بلاگ صمیمی و دوستانه ای داری و خیلی ساده مینویسی .
موفق باشی.
بازم به ما سر بزن .

امین سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:45 ق.ظ http://amin-ga.persianblog.com

من برم باز می آم ولی جدی جای شما خالی

رامین پیوس (گل و تگرگ) سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:03 ق.ظ http://ramin69.blogsky.com

بابا کولاک!!‌ من تو همین فرانسوی و اسپانیاییش موندم!! انگلیسی هم معجزه شد که یاد گرفتم!! دست ما را هم بگیر!!‌ به من هم سر بزن...خوش باشی...

پرشتوک سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:40 ق.ظ http://prushato.persianblog.com

سلام گندمزار عزیز
نمی دونم چرا از دستم دلخور شدی دختر؟! من اصلن قصد ناراحت کردن تو رو نداشتم و منظور بدی هم از اون چیزی که گفتم نداشتم... ببخشین ، خصوصن که الآن نزدیک کنکوره و هزار دلهره داری... امیدوارم هر سه تا تون موفق بشین و سربلند!
اما باید بگم که من خودم با دیدن اون فیلم با شخصیت اول داستان همذات پنداری عجیبی کردم با اینکه فاصله ی سنی من با اون زیاده و هم اینکه من وقتی به سن اون بودم اصلن تو یه عالم دیگه بودم! اما پسره براش یه جورایی یه زندگی زیبای متفاوت و پاکی رو ترسیم می کرد و یه جور تنهایی معصوانه ای رو به تصویر می کشید تو حرفاش... با اینکه دختره اون موقع به این حرفا در ظاهر اهمیتی نمی داد و تازه مسخره هم می کرد، اما در واقع تاثیرش رو به طور ناخودآگاه گرفته بود و بعدن هم در عالم اون آرمان شهر خودش بود که از خونه گریخت!!... گریختنش شاید درست نبود اما از اینکه باور کرده بود که یه جور زندگی دیگه هم می تونه امکان داشته باشه یه جورایی به دنیای همه ی اونهایی بر می گرده که آرمانهای خوب و زیبایی دارن اما متاسفانه زندگی ماشینی و مناسبات سرد و مادی انسانها و عقاید سنت گرایانه شون همه چیز رو به هم می ریزه!!!! برای همین من هم با اون همذات پنداری کردم و با تو نیز!! البته امیدوارم تو به اون عشقی که داری واصل بشی با آگاهی و دلی پاک و هم اینکه در عشق رشدی شعور امیز داشته باشی!!
باز هم از اینکه ناراحتت کردم معذرت می خوام
پاینده باشی!

لیلی سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:54 ق.ظ http://leili.blogsky.com

کنکور خوبی داشته باشی

سارا سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:49 ب.ظ http://mycottage.persianblog.com

سلام
ممنون که به کلبه من اومدی . اون ستاره مادربزرگم است . اون الان چند ساله که فوت کرده ومن دلم براش خیلی تنگ شده . خیلی خیلی
حرف های قشنگی تو وب لاگت نوشتی
بازم ممنون
موفق باشی

لطیفه سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:58 ب.ظ http://latifeh.blogsky.com

سلام خانومی
آره خدا به همین لطیفی و قشنگی که وصفش کردی(رضایت)
عزیزم اگه یه عشق پاک و واقعی پیدا کرده ای از دست نده که به همین راحتی گیر هر کسی نمی یاد(تردید)
ولی خودمونیم عجب بابایی داری(وحشت)
ووووویییییی(ترس)
از اینکه ما رو فراموش نکردی هم ممنونم(رضایت)

صادق سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:32 ب.ظ http://sadeghkhan.blogsky.com/

پرهون سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:53 ب.ظ http://parhoon.blogsky.com

سلام مهربونم........ خیلی قشنگ نوشتی..... دلم می خواد باز هم از اینجور چیزا توی بلاگت ببینم و بخونم..... راستی مثل اینکه کنکور داری ؟؟؟؟؟؟ من برات دعا می کنم تا سر جلسه آرامش داشته باشی و به خوبی به سوالا جواب بدی........ خدا هم کمکت می کنه من مطمئنم...... یاعلی

امیر چرندی سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:26 ب.ظ http://charand.blogsky.com

سلام ..... استاد چرندی راهکار جدید داده دوست من ....حتما بیا پیشم ....یا علی

دلگرفته سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:25 ب.ظ http://delgerefteh.blogsky.com

age jedan az navadegane oveise gharani hasti pas jad hamon ham be ham eradate khasi dashtand darzemn man horofe farsi nadaram o enghadr minevisam vai be hale in ke horofe farsi be dastam berese:D

مریم سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:50 ب.ظ http://elveyedeldaar.blogsky.com

به نام خدایی که دلت رو اینجوری عاشق کرده .
سلام خانوم خانوما .
خیلی قشنگ نوشتین . اکشامو در اوردی.
انشاالله که در کنکور موفق باشین . هم شما .هم همه دوستانتون .
خیلی دوست دارم .
بابای محترمتون هم لنگه ی بابای منه!
فقط یه خورده حسابگرتره! کامپیوترو خورد نمی کنه! می بنده میزاره تو جعبش!!!!
عیدیه همچین بی کامپیتورمون کرد که نگو!
شاد و سلامت باشی.

الهام چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:07 ق.ظ http://nargesemast.persianblog.com

سلام....چه جالب بود...یه چیزی میگم به کسی نگی ها..تا بحال مطلبی به این زیبایی و سادگی در باره خدا نخونده بودم...همونطور هم که دوست داشتم یکنواخت نبود...همش خوب بود..گندمزار هم که همیشه طلاییه...هرگز درو نشوی گل گندم ...در پناه حق..راستی امید وارم د رکنکور هم موفق باشی

امین چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:10 ق.ظ http://amin-ga.persianblog.com

سلامی به گرمی دردسر های کنکور !!!! ما هر جور بنویسیم جلوی نوشته های شما همیشه سوسکیم که بابا بشینن برای نکنور بخونا !!!الان اینه می آد می زنه توی سرم برم من ...سبز باشی :D:D:D:D

ناناز چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:36 ق.ظ http://gharibeashena82.persainblog.com

سلام دوست خوب من.... مطلب زیبایی بود وقت کردی سری هم به من بزن خوشحال میشم من به شما سر میزنم ولی شما......... شاد باشی

ناناز چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:25 ق.ظ http://naanaz.blogsky.com

خدای ما اون قدر بزرگ هست که خطا های ما رو ببخشه ! اگه مهربون نبود که حدای بزرگ ما نمی شد ! می شد ؟؟

مريم چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:47 ق.ظ http://lahzeh.blogsky.com

سلام.
اميدوارم هميشه ی هميشه موفق باشی.
نه تنها در کنکور بلکه در تمام مراحل زندگی.
دعايت ميکنم.
خداحافظ.

مدیر مسئول جمعه 13 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.saridaily.blogsky.com

مطالب بروز شد:(12/4/1382):::::::::فرار ابراهیم نبوی به فرانسه--------1روزبازداشت من-----------سعید عسگر=2+عشق و شعر یک باتوم دارم برقیه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد