...

ایمان ! کم نمیارم هر کار میخوای بکن ، همه چیز رو خراب کن فکر میکنی نا شکری می کنم ؟!
حتما حق دارم بپرسم چرا ... چرا میخوای خراب کنی ... امتحان؟ تا کی ... چقدر صبر کنم تا بفهمم ایمانم چقدرِ؟ مگه ادعایی دارم ...
تو میدونی و من نمی دونم و منم میدونم که تو میدونی که من نمیدونم...
روز های عجیبیه ... هرکی میشناسم یه جورایی بد بخته انگار ... هنوز خودم رو نمی شناسم خوشبختانه!

آرزوی مرگ ! نمی دونم خیلی ها میگن برای دشمن هم نباید داشت ، ولی الآن برای خیلی ها دارم
نمی دونم اگر خدا یه سری رو نمی آفرید چی میشد ...باشه بابا به کار خدا کاری ندارم ... چشم!
آرزو که میشه داشت خدا جون نه؟! خوبه ...
کاش هیچ وقت به دنیا نمی اومدن پس!
آرزو بود دیگه ...

جواب کنکور ! خیلی شاخ دار اومده ولی ... آره بیخیال ... این بار هم بگذریم! فقط یه چیزی ... خدایا تو رو به اون کسی که میپرستمش درست کن همه چیزو ، دیگه هیچی دست من نیست ، همش دست توِ

بیکاری ! دیروز بازم به دلیل بیکاری پاشدیم رفتیم بیرون ، خوش که معلومه با این اوضاع فکری نمی گذره ولی از تو خونه موندن و شنیدن نظر مردم در بارهء نفس کشیدنت خیلی بهتره
امروز اهالی خونه خوشبختانه رفتن بیرون هی زنگ زدن غذا درست کن ، منم درست کردم بعد حسش اومد که بسوزونمش تا مامانم بفهمه غذای سوخته خوردن چه کیفی داره ... وای چقدر طول کشید هی بالا سرش وایسادم تا بسوزه مگه میسوخت؟! نمی دونم این مامان ما چیکار میکنه هردفعه میسوزه خیلی وقت میخواد ها ...حتی وقتی بیکار باشی!

من هنوزم نگارنم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه ، من می خوام بیای بمونی
بد و خوبمون یکی ، دستِ تو ،تو دست من بود
خواهش هر نفسم با تو هم صدا شدن بود

داریوش هم بعضی وقتا بد نمی خونه ها ...
دیونه ! منم دیگه...
شرمندهء کلیه آدم های دوست نداشتنیه دورو ور ،الآن هم قصد ندارم جا بزنم ... می سازم ، صبر میکنم و به جای اینکه سرم رو بکنم تو بالشت و یواش گریه کنم تا کسی نفهمه بلند میخندم تا همه بشنون ...

چرت و پرت !بسه نه؟ تا بعد...

نظرات 1 + ارسال نظر
میلی و داداش۲۰۰۰ دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام
من وذداداشم اولین باره که به این سایت اومدبم .دیگه نمی دونم چی بگم.*********************************

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد