یه صدایی میاد باز ....این بار از ته ته دل! جای صدا رو فهمیدم!
چه خبر از زندگی؟ من که..اووه یه خرنو خری شده وضع زندگیم که خدا میدونه...کم خونه هستم یا کلاسم یا با دوستام که مثلا درس بخونیم( مثلا! ) یا بیمارستان یه بار ملاقات یه بار همراه مریض یه بار هم خود مریض!
درس و کنکور هم گم شده این وسط...وای چه قدر دلم میخواد به این شعار پرستو عمل کنم...دنیا و عشق و حالش کنکور وبیخیالش...هر وقت خود پرستو تونست منم می تونم!
قیافم رو هرکس ببینه فکر میکنه هیچ غم وغصه ای ندارم...خوش سر حال...بی درد..نه بابا از این خبرا نیست
این حرفا مال سه چهار سال پیش بود نه الآن که از درو دیوار مشکل میباره
ناشکری نمی کنم...خدارو شکر یه چیزایی هم هست که براش خوشحال باشم...یه اتفاق جالب افتاده اونم برای خودم! اتفاقی که زندگیم رو عوض کرده...روحیم رو..طرز فکرم رو... حتی هدفم رو!!!
یه چیز جالب! من یه روزی فیمنیست بودم!!!یه روزی!!! مثلا یه دو سه ماه پیش....یادش به خیر....D:D:
اینو بگم تا یادم نرفته....دوسش دارم!!!!! آ ره من دوسش دارم....
نگاه خدا چهطور میزنه تو سره آدم...ولی ....مرسی خدا مرسی!
دیگه.... نه حرفی ندارم فعلا...تا بعد!!!