مثل اینکه دق دادن من جزء لاینفک زندگیه بابام شده دیگه ... حتی الآن هم که نیست روزی یه بار زنگ میزنه «این اینترنت رو جمش میکنم» ،«باز که اون خط اشغاله ، ده بار گرفتم »
خالی بند... خوب اون یکی خط رو بگیر ...«باز تو داری با دوستات حرف میزنی؟» انکار میکنم...«آره جون خودت ، خیل و خوب گوشی رو بده مامانت ...الو الو راستی ...اونی که گفته بودی بخرم اینجا گرونتره میام همونجا باهم میریم جمهوری ...» باشه نخواستم بابا ...« میگم ...خوب باشه ...خریدمش!» لذت میبره میبینه حال من رو گرفته!
بذار اینم خوش باشه!
امروز داشتم میرفتم ونک ...کردستان رو بسته بودن ...شب ها کلی سرو صدا از همه جای شهر میاد و من هنوز نمیدونم که برم کوی دانشگاه یا نه! ... چه تیر اندازیه شیکی! بد میگن اسرائیل جنایت کاره به مردم بیدفاع شلیک میکنه ...
چِمیدونم بابا!
خوب ما طبق معمول قرار داشتیم بریم رستوران و غذا بخوریم ...این بار جام جم! تا اونجا که ما دیده و شنیده بودیم مانتو کوتاه ها رو میگرفتن حالا اونجا ...اه اه چه تیپ ها و چه قیافه هایی!!! آدم حالش به هم میخورد از تابستون تا حالا وضع جام جام خیلی بدتر شده بود... جالبه مثل این که این قوانینبا حال برای آدم های تیلیاردر نیست(نه این که هرکی میره جام جم خرپول و اوضاع خرابه ، ما ها خودمون هم زیاد اینجور جاها میریم ، ولی تعداد پلیس ها و ضد شورش های اونجا و خیابون های عادیه شهر و مردم عادی ترش واقعا قابل مقایسه نیست!!!!)...
اونجا در نهایت خنگ بازی همون غذاهایی که بهوم گفته بودن بَده رو خوردیم و ۱۲ هزار تومن پول بی زبون رو ریختم دور! وای که این رستوران پاریس و غذاهای دریایی عجب آشغالی به خوردمون دادند!
بعد هم برای اینکه یه وقت، خدای نکرده ، خدای نکرده با کلاس بازی در نیاورده باشیم رفتیم یه جایی تو مایه های قهوه خونه ، آب زرشک وآب آلبالو خشکهء گندیده خوردیم و ... در کل که حالمون از کلیه ء آشغال هایی که امروز خوردیم به هم خورد!
ما سه تا دوست!!! مدام در حال تجربه کسب کردنیم که« این رستوران هم نمیایم دیگه » !!! خوبه ها !به قول این پرستو خانوم اینم یه جور تجربست دیگه!
من چقدر امروز نوشتنم نمیاد! حتما دارم میمیرم!D:
اِاِ راستی یه اتفاق باحالی برای پرستو افتاده!!! دهنش آفت زده و نَه میتونه حرف بزنه و نَه میتونه بخوره!!! این دیگه صد در صد میمیره! آخه کل زندگیش همینه!
این پرستو ...اگر تلفن بزنه میتونی بهش بگی سلام! و گوشی رو بذاری بری یه ۱۰ دقیقه دیگه بیای بگی« آهان» و.....تا ۳ ساعت خودش تهایی صحبت میکنه و ما فقط هر ۱۰ دقیقه یه بار میگیم « خوب » یا «آاهان »یا « اِ؟ »
خودش میدونه!D: تا همین تابستون پیش هم کارما همین بود!!!D:D:D:
پرستو من واقعا تو رو دوست دارم!D:
کشف جدیدم رو هم بگم میرم!
دوتا دوستن که هردوتاشون خیلی بچه های خوبین یکیشون دومین مظلوم عالم و اونیکی هم دارای معادن سرشار از خورده شیشست! الآن کنار دریان...خوش به حالشون! ما که اینجا دریاچه ء خشک شده هم نداریم!D:
... بسه دیگه چرت و پرت های امروزم هم ته کشید!
استاد! عرض ارادت و ....
خداحافظ.
آره تو دنیا دو تا مظلوم پیدا میشه ! یکی امام حسین یکی هم همون بنده خداه ! امین هم نفر سومه ! ... امین بیا تایید کن !!
آره منم تایید می کنم ...به خدا به پیر به پیغمبر خرده شیشه ندارم!! به جون این !! جاتون هم اینجا خالی نامرد ۲ تا ساندویچ خورده بعد هم میگه ترکیدم ..ای بترکی که ترکندیم ....بدون شوخی اگه چیزی بوده و هست من معذرت می خوام .
سلام از اینکه قدم رنجه نموده بودی ممنون ولی عزیزم من بی حوصله نیستم گرفتارم مشغلم زیاد ولی با تمام این صحبتها از شما دوستان گرامی مچکرم موفق باشی
سلام !
گندمزار عزیز !
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویش دارم
آمدم که بگویم :
سلام !امیدوارم هر جا که هستی موفق و پیروز باشی!
راستی مطلب زیبایی نوشتی .
موفق باشی
صدر
وای چقدر مظلوم ......ادم میبینشون خیلی ناراحت میشهD:D:D:بابا گندمی تو که خودت اخر خرده شیشه ای چه کار خرده شیشه های مردم داری؟!!!D:
با دومین مظلوم جهان هم وقتی داری صحبت میکنی میذاری گوشی و میری؟!
خیلی پستی D:D:D