یا حق!

میای تو خیابون به سرت زده که تو این هوا یه کم قدم بزنی ،از کنار ماشین های پارک شده رد میشی ، تنوعشون ،رنگاشون و قیمتهاشون باعث میشه سر گیجه بگیری .
۴۰ میلیون ۴۰ میلیون خابیدن کنار خیابون و این درست تو همین لحظه و همون ثانیه ای که یه بندهء خدا به ۴۰ تا تک تومنی برای خریدن یه نون محتاجه...
با دوستات خوش و خندون قرار میذاری رستوران فلانجا فلان ساعت ، دم در که منتظری بیان میبینی یه بچهء کوچولو که صورت لطیفش رو آفتاب بدجوری سوزونده به تک آدم هایی که میرن تو و میان بیرون التماس میکنه: « آقا! یه چیزی میدی من بخورم؟ » ؛ « خانوم توروخدا ، گشنمه ...» ، همه هم رد میشن و بی تفاوت میگذرن دستشون رو هم میکشن کنار که نکنه یه وقت لباسهای خداتومنیشون با دست های دوده ایه این بچه کثیف بشه...... خدایا رحم این مردم کجا رفته؟!
تو که غذا از گلوت پایین نمیره! میری یه ساندویچی سیبزمینی ای میدی دستش و ...
ولی فردا چی؟ کسی به این پسر بچهء تنها و معصوم غذا میده؟!
سر همهء چهار راه ها پر شده از گلفروش و آدامسی و شیشه شور ...مگه به چند تاشون میشه پول داد؟
آره همشون محتاج نیستن.... خیلی هاشون معتاد هستن...اونا رو از بحث جدا میکنم ، همه که معتاد نیستن!
پیرمردی هست که هر هفته میاد زنگ خونه رو میزنه ...بله؟ ...بابا هستم دخترم! قصهء زندگیش اینه:
این بنده خدا کارو کاسبیش رو داشت و یه خونه وادهء ساده ،زنش که مرد پسرش گفت بابا مغازت رو بفروش من میرم آمریکا با پولش کار میکنم سودش رو برات میفرستم خونه رو هم بفروش من برات بلیط میفرستم بیا باهم زندگی میکنیم ،همه چیز رو میفروشه میده دست تنها بچش و یه خونه رهن میکنه
پسر میره و مدت رهن تموم میشه پیرمرد رو از خونه بیرون میکنن و پسر هم حتی یه نامه برای باباش نمیده و حتما خیلی بهش خوش میگذره!
حالا این پیرمرد از کل دنیا یه تیکه مقوا داره که شب ها توش میخوابه و یه بقچه که رو کولشه ...تا کی در خونه هارو بزنه و برای هزارتومن، به جون مردم دعا کنه؟ «فرزند» !!!!!!!
همسایه یه دیوار به دیوارم یه مادر پیر داره که سرطان پبشرفته داره و همیشه از درد میناله ...نوه و عروس و حتی پسرش هر شب میزننش...
چرا آخه؟!!!!
چه بلایی سر ما داره میاد؟
من چیکار میتونم بکنم برای این همه آدم بی دفاع؟

دلم خیلی گرفته...

پدر بزرگم یه روز یه کاغذ داد دستم و گفت بذار تو جیبت یه وزی که فهمیدیش برام فاتحه بخون ... این بود!
از تو هر خوب و بدی سر میزند
پشت در مزدش تو را در میزند
آنکه فیض هردو عالم طالب است
راه حق مرغ دلش پر میزند

یادت به خیر بابا محمد...


نمیدونم ... کی باید به داد این همه گرسنه و آواره برسه کی باید برای یتمیم ها سر پناه پیدا کنه...دست پیرمرد پیرزن هایی که بهشون ظلم میشه رو کیباید بگیره... حق مردم رو کیباید بهشون بده؟؟؟؟

حضرت علی حاکم دین خدا بود، ولی خدا، انتخاب شدهء خدا بود یه حق برای خودش قائل نشد !
مردم ایران چیدارن که تامیشینن پشت میز و امضاشون معتبر میشه حق همه چیز رو پیدا میکنن... خونشون از امام ها رنگین تره ظاهرآ!!
حتمآ هم نمیخواد وزیر وکیل باشی ... قانون این مملکت رو طوری نوشتیم که هرکسی بتونه شاه باشه ... هرکس که پول داشت ..هر کس که بیرحم تر و جانی تر بود... اسمش هم میذاریم سیاست!!!لعنت به تمام شاه ها ...قاتل ها.. دزد ها تمام کافر ها ...حتی اونا که مهر مسلمونی تو شناسنامشون خورده!
دلم از تمام مردم گرفته!

خدایا کی حکومتت میاد؟ منتظرم...

گر تو را زور و زر به دست آمد
از ستم اجتناب باید کرد
مال و منسب به کس نمیماند
فکر روز حساب باید کرد

تند رفتم؟! نه... بس که حرف نزدیم هرکس تونست ادعای دین بکنه
از سیاست نه چیزی سر در میارم نه خوشم میاد
حالم رو بهم میزنه! کثیفته ... کلاه شرعی سرگناه گذاشتنه
فقط دلم از این همه اختلاف طبقاتی گرفته
نمیفهمم چه جوری بعضی ها قصر دارن بعضی ها پیت حلبی...

خدایا من واقعا منتظر وعدهء تو هستم...
یا حق یا حق یا حق!

عنوان از کجا بیارم؟ اینا از همه چیز هست...

سلام!
بهم خوش گزشته... کسی کنارم نبوده ها ولی همهء اونایی که دوسشون دارم وضعشون بهتره این خیلی عالیه!
پس منم خوبم!حالم خوبه! خداروشکر!

دیشب میخواستم حال یکی از اهالی یه خونرو بگیرم... اعصابم رو خراب کرده بود نمیتونستم کاری که میخوام بکنم ...اومد بخوابه دیدم آهان نوبت منه! تغییر دکور اتاق بیشترین سرو صدای ممکن رو داشت ، صدای ظبط رو بلند کردم ،تخت رو برگردوندم عمودی شده بود هی کوبیدمش به زمین دفعهء آخر که خواستم واقعآ بلندش کنم دستم دردگرفت ولش کردم افتاد رو پام انقدر ، کلی به خودم خندیدم! بعد هم نوبت جاروبرقی بود وای چه صدایی داره!D: .... خلاصه نتونست بخوابه منم کیف کردم
بچه بازی بود شاید ولی جواب کارش همین بود!
فقط بدیش اینه که هنوز نفسم سر جاش نیومه ، یکی نیست بگه غراضه این چه کاریهء آخه؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

صاف و روشن
رنگ خورشید
از درون سرخ و برون چون رنگ بیرنگ خدا شاد!

یه روزی دست به هر نقطهء خاطراتم میذاشتی سیاه بود ،تاریک ، دلگیر و یاد آور یه غم
حتی خوشی هاشو با یاد ازدست دادن یه عزیز کدبندی کرده بودم
امروز نه!
چند روزه که، نه! چند وقته خدا یهچیزی داده دستم به هرجا میزنم روشن میشه
خوبه ها ، عالیه!
نمیدونم قبلآ چجوری زندگی میکردم! واقعآ یادم نمیاد اون روز ها هم خوب بود ها روشن بود صاف بود ولی الآن هدف دارم!
یه هدف بزرگ!
چیزی که هربار یادم میاد قبول کردم از بار مسئولیتش میترسم ، از خودم تعجب میکنم! باور نمیکنم! ولی خوشحالم به خاطره همه چیز!
هدفی که نزدیکه ،سخته ولی شیرینه ، کاری که یه نفری نمیشه کرد
تصمیم گرفتم که خودخواه و خودرای نباشم ...
زندگی بهم گفته لجبازی در نیارم ، اقتدار بیشتری داشته باشم ، صادق باشم غم وغصم رو براش بگم
و من میدونم هنوز اون چیزی رو که ازم میخواد بهم نگفته! پس منتظرم .... زندگی .... زندگیهء من ... میمونم تا بگی بعد هم بگم «چشم» !
و اینو بدون تنها موجودی تو این دنیا هستی که بهش میگم چشم!
زندگی بدون من کنارت میمونم ، بدون تازه چند وقته که دوستت دارم بدون هرچقدر سخت بگیری هرچینسازی ، اگر دلت بگیره اگر بخوای انتقام بگیری اگر بخوای دیگه دوسم نداشته نباشی ...فرقی نداره ، من آدم انتقام گرفتن از تو نیستم ، خداروشکر عرضش رو ندارم ... خیلی یه دندم بگم کاری رو میکنم تا ته میرم تا روزی که خدابگه بیا من هستم اونجا هم تو با من باش!
زندگی! قبلآ عادی بودی ساده بودی گذرون و فراموش شدنی ولی الآن نه عادی نیستی ... فراموش شی؟ بابا ما باهمیم! زندگیهء منی، بعدا به خدا بدهکار میشم خدا تو رو داده بهم ....سهم منی! مسئولم نسبت به این نعمت.باهات بزرگ میشم ، رشد میکنم ، پر در میارم کی میدونه شاید هم یه روز باهم پرواز کردیم!
زندگی زندگی زندگی!
خدایا شکر زندگیهء فوق العاده ای دارم...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یه آیهء قرآن برای تمام اونایی که میگن اسلام عشق رو انکار کرده:
« و الف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعآ ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم »
« و دلهلی مومنین را الفت داد دلهایی را که اگر تو با تمام ثروت روی زمین میخواستی الفت دهی نمی توانستی؛لیکن خدا قلوب آنها را به هم نزدیک ساخت که او مقتدر و حکیم است.»
«سورهء انفال آیهء ۶۳ »

هر وقت این آیه رو میبینم یاد خودم میفتم ... راست میگه خدا مثله همیشه صدق الله علی عظیم !

یه آیهء دیگه هم بنویسم ...موسیقیهء این آیه دیوونه کنندست....
« التابئون العابدون الحمدون السئحون الراکعون السجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدودالله ؛ وبشر المومنین »
« توبه کنندگان ،عبادت کاران ،سپاسگویان ، سیاحت کنندگان ، رکوع کنندگان ،سجده آورندگان ، آمران به معروف و نحی کنندگان از منکر و حافظان حدود الهی ؛ (مومنان حقیقی اند ) ؛ و بشارت بده به ( اینچنین ) مومنان! »
یادم نمیاد کدوم سوره بود...

حرف هنوز خیلی دارم وقت نوشتن ندام کلی کار ریخته رو سرم باید برم... خوش به حال خدا!


خداحافظ!