میگذره دلم برای همین ها هم تنگ میشه

                                          این دل از عشقت خراب است
این که دیگه چرا نمی تونم بنویسم هزار تا دلیل داره و هیچ کدومش هم به درد نمی خوره
دلسرد شدم؟ آره میشه گفت
محافظه کار هم شدم دارم یاد میگیرم که ساکت بودن و گلایه از زمین و زمان نکردن بهتره
فقط یه مشکل کوچیک پیش میاد ... من دارم لال و مات میشم ، که مثل تمام چیزهای دیگه میشه گفت اینم درست میشه زندگیه دیگه ...

همین که ماشین شروع میکنه به تکون تکون خوردن و میفته تو جادهء تهران دلم میخواد بپرم خدارو بغل کنم ... هیچ چیزی قشنگ تر از برگشتن به خونه و اتاقم نیست ، عاشق این چهار تا دیوار سفید و نزدیک به هم وسرد شدم ... هیچ چیزی نمی تونه عشق و دوستی این چهار تا رو خراب کنه حتی مرگ ... اینا با هم میمیرند این عالیه
یه روزی به همه میگفتم سرم رو بزنن پام رو از تهران بیرون نمیذارم ... حالا برای برگشتن بهش لحظه شماری میکنم
هوای کثیف و دود و آسمون خاکستریش رو دوست دارم وشب های بی ستارش رو ، که انقدر آسمون صاف و سیاه میشه که نمیشه چشم از بی انتهایی و سکوتش برداشت ، مردمِ همیشه گرفتارش ، مریضی هاش ، ترافیک های ۳ـ۴ ساعتش و خیابون های مملو از آدمش ... تو تک تک کوچه های این شهر راه رفتم ، نفس کشیدم ، بزرگ شدم ....... دوسش دارم

از دور که آسمون خاکستریش پیدا میشه خدارو شکر میکنم که برگشتم

نمیدونم چرا همه فکر کردن من از پاییز بدم میاد ... من اینجا تصحیح میکنم عاشق پاییزم
کوچه های پراز برگش رو هم پیدا کردم
 درضمن بدین وسیله از کلیهء دوستانی  که به دلیل سگ بودن مضمن این روزا پاچشون رو گرفتم یا خواهم گرفت هم معذرت میخوام
سر کار خانم فوضول الدوله من هیچیم نیست جون مادرت دست از سر من بردار،گیر نده
 مهمون داریم ... تا بعد 
                                                  کار او از بیخ زار است ...

نظرات 35 + ارسال نظر
دیوانه پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.divane.blogsky.com

راست می گی این تهرون مثل اون دویتها میمونه که به آدذم ازار می رسونند ولی نمی شه دوریشون را تحمل کرد

نغمه پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:15 ب.ظ http://naghmeh-a.blogsky.com

باز کاروانسراتون را افتاد؟؟!!!
تهران ... دود ... خونه .. اتاق ...
چقدر همه چیز فرق کرده ... !
دلم تنگ شده گندمی ... واسه همه چیز ... حتی تو!
خیلی پرتو پلا و بیربط بود ! شرمنده!!

مرسا جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.poogool.persianblog.com

سلام دوست عزیز ..... باید زودتر از اینها می اومدم اما شرمنده که وقت نشد..... شما هم مثل خیلی از وبلاگ نویسهای دیگه حرف از دلتنگی میزنین.... انگار دل تنگی دیگه جزو لاینفک زندگیمون شده .....

لطیفه جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:23 ق.ظ http://latifeh.blogsky.com

اما به نظر من نوشتن خیلی آدم و سبک میکنه
در ضمن تهران با همه بدیهاش شهر ماست و کلی ازش خاطره داریم و به همین راحتی نمیشه ازش دل کند
راستی قم چطوره به نظر من که خیلی آدم دلش میگیره
من خودم هر وقت میرم قم غروبهاش بد جور دلم میگیره
راستی فامیلامون از قم اومده بودند تهران و به آب شیرین حساسیت داشتند همه دست و صورتشون ترک خورده بود
راستی ببینم تو به این پرستوی ما چرا این قد گیر میدی
ها؟
به هر حال هر جا هستی موفق باشی خانومی

قاصدک جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.abrang.blogsky.com

سلام ...
زیباست پرواز صدایت
در کوهسار جان خسته
پژواک آن هر چند آهی
کوتاه
خونین و
شکسته
امید وارم هرچه زودتر این بی حوصله گیه شما دوست گرامی بر طرف بشه
هر چند با وقت کم دیر به دیر سر می زنم اما عادت دارم به نوشته های زیباتون .......
آرزویم برای شما دلی شاداب لبی خندان و موفقییت روز افزون است

تقدیر جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:34 ق.ظ http://www.faithful.blogsky.com

جالب و خوندنی بود...موفق باشی!!

مریم جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:38 ق.ظ http://lahzeh.blogsky.com

آخ که منم عاشق این شهر لعنتی ام.هر چند هر وقت میرم بیرون و برمیگردم سرم درد می گیره.از صمیم قلب برات آرزوی شادی میکنم.ضمنا منم عاشق اتاقمم.

میلاد جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ب.ظ http://shahr.blogsky.com

سلام.بابا اصلا بی خیال استقلال و پرسپولیس!من که دیگه تو وبلاگم راجع بهشون نمی نویسم.موفق باشی.

خیال واهی جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:17 ب.ظ http://rezaairf2002.persianblog.com

سلام ؛
ولی من از این تهران شما زخم خوردم.......
همین تهران ویرونم کرده...
نمیدونم ازش بدم بیاد یا نه.........
گندم عزیز این آهنگ وبلاگت دیوونم کرد ........
خدایی الان نیم ساعته دارم بهش گوش میدم.......
......................................................................لعل تو داغی نهاد در دل بریان من
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من
شد دل بیچاره خون چاره دل هم تو ساز
زان که تو دانی که چیست بر دل بریان من
بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل
جان و دل من تویی ای دل ای جان و من
گر تو نگیریم دست کار من از دست شد
زان که ندارد کران وادی هجران من
هم نظری کن ز لطف این دل درمانده را
بو که به پایان رسد راه بیابان من

.............شعر از عطار بود... سر بزن

هامون جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:16 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

اما بدان: تهران ما
دیگر
گم شده است...
هر چند دوستش میدارم!
نه!
به ان عادت کرده ایم!

سامان جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:32 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

سلام
آخه این رسمشه؟نامردا چند به چند؟ناخوداگاه منم اومدم تو بازی و یه جورایی بالا خواه دراومدم(حالا بچرخ تا بچرخم)

یک لحظه جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:16 ب.ظ http://yeklahze.blogsky.com

شاید واقعا زندگیه . ولی حسنش اینه که میدونی میگذره . راستی نمیدونم چرا وبلاگ من کامنتهای شما رو باز نمیکنه :(

مسعود جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

سلام

قرار خوش گذشت . جای شما خالی
راستی !! چرا نیومدین ؟!

صادق شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:19 ق.ظ http://sadeghkhan.blogsky.com/

سلام. از ابراز محبت و لطفتون ممنونم. شادباشید.

شهاب شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:59 ق.ظ http://amirshahab.persianblog.com

سلام. میدونی من برای همه دعا کردم. انشاالله هر کی که حاجت داره بر آورده بشه. راستی نبینم ننویسیا. منتظر نوشته هات هستم.خوش باشی.

پرستو شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:52 ق.ظ http://parastou.blogsky.com

اینم میگذره دلت برا همینا هم تنگ میشه..
من اصلا دیگه کاری به کسی ندارم!!!خواستی بگو نخواستی نگو..سکوتم قشنگه!!شکر خدارو هم گفتن بعضی وقتا ارامش بخش!!
قرارم جات خالی بود!d:D:

انسان مه آلود شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:26 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

زندگی بازی عجیبیه . یک تکنیک ثابت هم نمیشه براش استفاده کرد.گاهی باید گفت، گاهی ساکت موند... نمی دونم.شاید اصلا کنار امدنی نباشه، شاید!

آیدین شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:08 ب.ظ http://aydinkabir.persianblog.com

سلام..مرسی که به من سر زدی...آپدیت کردم..بیا...وبلاگتم حرف نداره..منتظرتم...

مهر تو شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:31 ب.ظ http://mehreto.blogsky.com

سلام ...همیشه آرزو میکنم دلت شاد باشه و توی هر چاردیواری که هستی آرامش داشته باشی...

گل و تگرگ یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:40 ق.ظ http://ramin69.blogsky.com

یک قدم محکم بردار!!‌ کافیه!!

خرگوش کوچولو یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:08 ق.ظ

سلام
اهنگت دیگه داره اشکم رو در میاره
یکی نیست بگه بابا خیلی دلت شاده که به این وبلاگها سر میزنی
خوشبحالت که به یه کس و به یک جا دلبستگی داری
موفق باشی
به امید داشتن بهترین لحظات ممکن

ابرخاکستری یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:50 ق.ظ http://abrekhakestari.blogsky.com

( تهران و کوچه هایش یادآوره غرور است ... )
من موندم این تهرانه شلوغ و پر دود و دم چرا اینقدر عزیزه ؟!؟!؟!؟!!!!! من که دیوونشم ...

نی نی یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:50 ق.ظ http://ninikucholo.persianblog.com

سلام عزیز ....... ببخش که اینقدر دیر بهت سر زدم . نبودم

نوشین یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.lost-note.persianblog.com

بنام اهورا مزدا
سلام گندم عزیز من نبودم کامپیوترم خراب بود دلم برای نوشتهات خیلی تنگ بود.برای خودت هم باور کن.
به من سر بزن خوشحال میشم.
دنیا رو همین جوری عشق است.
بدرود

سامان یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:06 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

سلام خانوم گندم زار
خودت یه نفر،یه نفر آقای عماد،حامد سه نفر.تازه این ظاهر کاره در اصل شما یه باندین که آخرش به مافیا ختم میشین و اگه شده من برای نابودی باند شما تا ایتالیا هم که شده میام مطمئن باش:D:D:D:D:D:D:D:

سکوت سرد... یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:25 ب.ظ http://sokootesard.persianblog.com

بگذر از موج سکوت در شط امواج حادثه....زندگی دو روز بیش نیست...یک روز زیستن...یک روز رفتن....ترا می خوانم با نگاهه مشتاق خورشیدی گرم.... ترا می سرایم تا که تاراج کنم خرمن کوهوار غصه را....پایدار باشی... اولین باره اینجا میام ـ چه انتخابه موسیقیه خوبی ـ و عنوانه دلچسبی...پایدار باشی دوست عزیز...

www.yasesefid.blogsky.com یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.yasesefid.blogsky.com

وای سلام عزیزم. نمیدونی چه قدر تو وبلاگا دنبالت گشتم.
کجایی؟دیگه نیمدی سرزمینم.دلم برات یه ذره شده.
الان خیلی خوشالم . اینجا چه قدر گرم شده.دوسش دارم.
تا بعد...«پرستو.یاسی جون»

اسفندیار دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:01 ق.ظ http://onlyred.blogsky.com

راجع به ویگن تو سایتم نوشتم.....
آوازه خوان مردم خوب ...یکشنبه شب.....۴ آبان ....درگذشت.

حامد دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:56 ق.ظ http://write-off.blogsky.com

نمیخوای آتش بس اعلام کنی D:
چرا رو مردم عیب میزاری خانه جنابعالی از پایبست ویران است
D:
راستی کمک نمیخوای این گندمای بالا رو درو کنی D:

هاله دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:20 ب.ظ http://haleh.net

سلام...اما یه چیزیت هستا!! از پاییزم بدت میادا !.....اون قضیه سگ بودن مضمن هم دور از جون شما این روزا اپیدمی شده ...

میم سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:35 ب.ظ http://sunset.blogsky.com

کاش در خونه ی ما هم این شکلی بود. اما نه ولش کن پشه جمع می شه .

صادق سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:04 ب.ظ http://sadeghkhan.blogsky.com/

سلام. مطلبی در مورد مقاله اقای قوچانی نوشتم .خوشحال میشوم که نظرت رو در مورد نقدم بدونم.

سامان چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:09 ب.ظ http://metalhammer.blogsky.com

سلام
حییف که یه چند ساعتی بیشتر از ملاقاتمون نمی‌گذره وگرنه!!!!!!!!!!!!!X-)همین

ما چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:56 ب.ظ http://bineshoon.persianblog.com

عـِرق (اگه درست نوشته باشم!!) ملی داریهااااااا .... پاییزت جاودان

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:02 ب.ظ

دلم می خواد همیشه سکوت کنم !اعتماد به نفسم رو خیلی وقته گم کردم
وای ببخشید خیلی منفی نوشتم !

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد