خدایا برای همه چیز ازت ممنونم ... یکی از بیرون نگاه کنه فکر میکنه همه چیز خرابه ولی واقعیت اینه که از این بهتر نمیشه ... همه چیز روبه راهِ ... یه ذره که تو اوضاع و احوال دقیق میشم میبینم خیلی خنگم ! داره همه چیز رو مرتب میچینه ...بعضی وقتا به درو دیوار خوردنم هم طبق برنامه ریزیهء خدا پیش میره
خشت خشت رو هم قرار میده و حریم زندگیم رو امن میکنه ... نمی دونم با این همه نعمت چیکار کنم ! خدا کنه لیاقتش رو داشته باشم بی جنبه بازی در نیارم ...
دوستهای به این خوبی ،تکیه گاهی که هیچ وقت و هیچ وقت ، تحت هیچ شرایطی پشتم رو خالی نمیکنه ...
فوق العاده ای خدا ...
باز فردا میرم قم. بد نمیگذره ها ولی محیط اونجا یه طوریه که باور میکنی ۱۰ هزار سال نوری از دنیا فاصله داری!!

چندوقته مدام خبر از عروسیه ... انقدر همشون هم بهم میان که آدم کلی کیف میکنه...
طبقهء پایینی که خونه رو فرستاده رو هوا ... سرو صداشون آدمو شارژ میکنه ، دلهرشون ،عجلشون ،خنده هاشون ، غرورشون ،همه چیز دوستداشتنیه ...
هفتهء بعد هم همینه ، تا برگردم هرروز مهمون و تولد و عروسیه ...
خداروشکر ... برای خیلی چیز های دیگه هم خدارو شکر.

پروانه ای که از روز اول ، شمع ندیده ، به دنبال طنینی که از دلش بلند میشه راه میفته و پرواز میکنه ، وقتی به شمع میرسه ذوب میشه ... همه فکر میکنند سوخته و ساخته و از بین رفته ولی اون به بالاترین درجهء کمال رسیده ، به معشوقش ...


راســــــــــــــــتی! جناب استاد ،  خیلی به شما بدهکارم ... یک دنیا ممنون ...

خوش بگذره به همه ...

دوست دارم باشی ، هر لحظه که من هستم ...

از وقتی شروع به نوشتن وبلاگ کردم یه جورایی دفترهام رو کنار گذاشتم ، که هیچ از این کار خودم خوشم نیومده! دخترهء ندید بدیدِ بیچاره!!! شاید زیادی مجازی شدم ...دیگه ادامه نمیدم یعنی ادامه میدم! میخوام دوباره تو همون دفترهای کاغذیهء قدیمی بنویسم و بدم دست نغمه بخونه و بنویسه و من  بخونم ... تنها یادگار غما و خوشی هامون ، خاطراتمون ، احساسمون حتی در بارهء قیافهء آدمی که از بغلمون رد شده و من کشف کردم که خیلی شبیه گوجه فرنگیه کال بوده!
کاغذ هایی که هر وقت دلمون میگیره بهترین دوستن و وقتی خوشحالیم نمی دونیم چه طوری بهشون سلام کنیم که معلوم شه داریم از خوشحالی می ترکیم!      
 اچبر جوجه! میای از اول شروع کنیم؟هیچ دلیل قابل توضیح دادنی هم ندارم ...
خیلی چیز ها دلیل های محکمی دارن که نمیشه گفت. بعضی دلیل ها به کسی ربط نداره! بعضی از دلیل ها آبروی آدم رومی بره ، بعضی ها بقیه رو پر رو میکنه ،بعضی ها هم انقدر درست حسابی اند که یه آدمی مثل من عرضهء بیان کردنش رو نداره ....
مثلا اکثر مردم (حداقل تهرانیا ) به شیشه شور میگن رایت ولی من بمیرم نمی گم ... وقتی هم یکی میگه چرا  میگم «همین طوری ،دلیل خاصی نداره » که این یعنی به تو چه!
     یا اینکه چرا ترجیح میدم رو جدول کنار پیاده رو راه برم ... که دلیلش جدی خاص نیست اینبار!
    یا اینکه ... هرچی هی بگن« آخه چرا؟ برای چی ؟ مگه چی ازش دیدی؟ چقدر میشناسیش؟ اصلا میدونی ... آره جون خودت تو میری اونجا ؟ تو؟!‌ برای چی؟ فقط به خاطر اون ... » وکلی سوال بیخود دیگه ... که هرچی دلیلت رو بگی نمی فهمند ... هرچی بگی بابا "دوسش دارم" حالیشون نمیشه ...   جواب واقعیه من از او دلیل هاییه که انقدر محکم و ریشه داره که حتی احتیاج نداره برای خودم مرورش کنم ... دلیلش رو با تمام وجودم درک میکنم ولی بلد نیستم چجوری بگم! 
    یا اینکه ... وقتی عماد میپرسه «این سیب نشونهء چیه الآن؟ » احساس میکنم روش زیاد میشه بدونه ... میگم« نشونهء چیز خاصی نیست! » اونم جون خودش نمی فهمه نشونهء چیه ...
   بازم یا اینکه   ....      دلیل خاصی نداره که دلم انقدر تنگ شده!

                             
  
امسال دیگه خیلی زود گذشت ، خداروشکر یه شب قدر دیگه هم بودم ... بیدار ...
بعدش هم ... اگر بار گران بودیم ، رفتیم
فردا تشریف میبرم قم ... تا دوشنبه ،سه شنبه خداحافظ