محبت درست نشود مگر میان دو تن ،که یکی دیگری را گوید : ای من!

این که این حال چیه ، از کجا اومده ، چه کسی مسببش بوده رو خیلی نمی دونم ولی اینو میدونم انقدر پاک و بزرگ و پیچیده و حیرت انگیزه که نمی شه توصیفش کرد.
با تشریح تمام لطافتش رو از بین می بریم ، بالا تر از توانایی های منِ!
آره عاشقم !ولی همون طور که نفهمیدم این عشق از کجا پیدا شد و کِی به وجود اومد و نمی دونم چه زمانی بهش میرسم اجازه شرح دادنش رو هم ندارم

عجب راهی است راه عشق کانجا
کسی سر بر کند کِش سر نباشد
*
میگن کسی که خبر از عشق واقعی پیدا میکنه به دهنش مهر میخوره نمی تونه رازش رو فاش کنه ولی این طور نیست ... مهر سکوت به لبش میخوره ولی این سکوت از عجز انسان ناشی میشه نه نداشتن حق شرح دادن شاید خدا این طور خلقمون کرده که بعدا گله نکنیم « نذاشتی بگم » شاید این نقص عمدیه ... هرچی خدا میخواد قبول! بابت همه چیز هم شکر، مخصوصا به خاطر این حال غریب
عاشق چیزی نداره بگه! نمی تونه احساس فوق بشریش رو به زبانی که ساختهء انسان محدود و پر عیبِ بیان کنه ... این عظمت چه طور میتونه تو واژه ها محدود بشه ...
نه این غیر ممکنه!
چقدر خوب که هردو این احساس ماورای جهانی رو دارند و درک میکنند ... بدبخت ترین مخلوق خدا اونیه که معشوقش هیچ وقت عشق رو درک نکنه !
نمی دونم اگر کسی عشق رو تجربه نکنه چیزی از خدا میفهمه یا نه ... خدا این نعمتش رو از هیچ کس دریغ نکنه
دنیای قشنگیه ، جدا از تمام باید و نباید ها ، از تمام مادیات و تعلقات دنیوی
این که هر اتفاقی برات بیفته در نظرت پوچ و سطحی باشه ، هر نگاهی برات معنی ای داشته باشه ،هر کلمه ای از حرفاش برای تو یک دنیا کتاب ننوشته باشه ، هر غمی با امید بودنش محو بشه اتفاق ساده ای نیست همین طوری به دست نمیاد باید از خودت بگذری ، تو آینه باید اونو ببینی ، دهنت رو که باز و بسته میکنی باید صداش رو بشنوی
من همیشه از غرق شدن می ترسیدم ولی الآن نه ... احساس خوبیه ، عالیه ! غرقِ عشق شدن ...
این طوری نیست که بگردی دنبالش پیداش کنی ،یه دفعه سرو کلّش پیدا میشه اگر بفهمی این حس عجیب ، این جمله ای که بار ها از زهنت میگذره « اون با همه فرق داره » ، عشقه نباید از دست بدیش این اولین و آخرین باریه که خدا برات از دل بهشت قایق نجات میفرسته
انتظار هرچه قدر طولانی باشه بالاخره یه امیدی هست ، که «میاد » ،« کنار هم هستیم ، همیشه ، تا آخرش » و شاید این امید بعد از امید به دیدن عزیزترین خالق هستی سازنده ترین امید باشه.
اکر عرضهء تا ابد عاشق بودن رو داشته باشیم خوشبخت ترین موجودات خواهیم بود.
وقتی عاشق باشی چه تو قصر زندگی کنی چه یه آلاچیق و یه زیر انداز از دار دنیا بیشتر نداشته باشی ثروتمند ترینی ، گوهری ارزشمند تر از عشق وجود نداره ، عاشق همه چیز اون طوری میبینه که دوست داره ببینه دیگه عیب و دردی تو این دنیا وجود نداره

به صحرا شدم عشق باریده بود
چنانکه پای به برف فرو می شود،
به عشق فرو میشد.**


میخوام از این به بعد برای اونایی که دوسشون دارم دعاکنم .... که عاشق بشن ، که عظمت خدا رو درک کنند ، قدرت و درو اندیشی و مصلحتش رو خودشون حس کنند ،که با عشق از تمام دنیا بی نیاز بشن.

و من هنوز نمی تونم باور کنم انقدر خوشبختم!




* حافظ ------** تذکرة الاولیاء عطار
از جناب استاد هم تشکرات ویژه داشته بیدیم ... عماد بازم ممنون خیلی خوشگل شده ...شرمنده کردین استاد
مرسی مرسی مرسی

منتظرم ...

سلام
یه چند روزی حالمان خوش نبید و به توصیهء جناب عماد خان که «وبلاگ جای غرغر کردن نیست مردم خودشون غم و غصه دارن دو دقیقه میان بخونن بخندن حداقل » ننوشتم ...هرکاری هم کردم دلقک بازیم نیومد ولی الآن خوبم
این جریان بی انرژی و بی جون بودنمون هم که ظاهرا تمومی نداره امروز بعد از این که با پرستو رفتیم بدنسازی ثبت نام کردیم و نشستیم طبق معمول شکلات گلاسمون رو خوردیم ، رفتیم دنبال دکتر ، تموم میدون ونک کلمون رو گرفته بودیم بالا و دنبال دکتر داخلی میگشتیم که بالاخره یکی پیدا کردیم .... یارو بعد از کلی دست انداختن من و پرستو و خندیدن یه ذره دکتری کرد که از خواب پا میشی سرت گیج میره ؟ ، غذا چیمیخوری و بعد هم فشارم رو گرفت و یه دفعه خندش رو صورتش خشک شد و گفت «خیلی پایینه!!!!»
بماند که چند رو چند بود خلاصه که مردهء متحرک بیدیم و ورداشت هرچی قرص بود نوشت برای ما و ... خوش گذشت و کلی خندیدم! روز خوبی بود ... دیروز و پریروز هم خوب بود ...خدا رو شکر
نغمه هم شروع کرده به نوشتن یه سربهش بزنید

یه چند روزیه خیلی منتظرم ... قراره اتفاق خوبی بیفته ... خداروشکر به خاطر آشنایی ، دوستی ،انتظار، همه چیز!
قبلاً که وقت نداشتم حرف هم زیاد داشتم ولی الآن نه .. حرف دارم ها ولی اینجا جای نوشتنش نیست ... میخوام دوباره تو دفترم بنویسم ...خیلی حرفارو نمیشه نوشت ...خیلی رازها باید بین محرم هاش بمونه

دلم گرفته ،شاید هم دلگرفتگی نیست همین مریضیه که مثل خروس بیمحل بیموقع اومده سراقم باعث این دلگرفتگی ها باشه شایدم دلگرفتگی باعث این مریضی ها شده باشه ... صبر! خیلی چیز خوبیه ها ...کاش سهمم رو خدا بیشتر کنه ... صبرم رو ها ، نه انتظار!

اَه! همین الآن تلفن زنگ زد و ............
چه بدبختی ایه هر کی از هر دهاتی میاد برای من تصمیم میگره ... بابام آرزو به دلش موند من به حرفش گوش کنم شماها چیمیگید؟ خوب بپرسین ببینین من به حرف هیچ کس گوش نمیدم به جز یه نفر که اونم ربطی به شماها نداره ... چه گیری افتادم!!!! چقدر بده آدم بی دفاع بمونه... وای چقدر سخته ... این دفعه میخوام کمک بگیرم ، ظاهرا کار من نیست اگر نتونستم کمکم کن
میخواستم درست بنویسم ... نمیذارن! شرمنده مغزم تعطیل شد
خداحافظ!